کیس مناسب سراغ ندارید؟

نمی دونم تازگیا چه حکمتیه یه سری از خواهران دلسوز دنبال زن برای داداششون می گردن و در طی چند ماه اخیر این مورد دومی بود که بهش برخورد کردم. فکر کنین یه دختره توی یه گروه دخترونه که همه مجردن می گه ما برای داداشم دنبال یه زن می گردیم. خب قاعدتا تصور همه اینه که یکی از دخترای این جمع مد نظر خانومه. بعد اومد توی خصوصی به من گفت که داداشم دنبال یه دختر خوشگل و قد بلند می گرده که حالا اخلاقشم خوب باشه. دادشم قدش بلنده و توی شریعتی خونه هم داره. جالب اینکه هیچ کدوم از دخترای این گروه که اکثرا با خانواده و درست و حسابی هستن مورد پسند این دختر محترم واقع نشده و از ما خواستن که اگه موردی مد نظرمون هستش معرفی کنیم. و بعد یه مثال از بچه های دانشگاه اورد که شبیه فلان باشه منظور یه دختر قد بلند بور و چشم ابیه!!! بعد عکس برادرشو فرستاد می بینیم یه مارمولک لاغر دراز بی قواره است با یه من سیبیل !!!!!

امروز یکی دیگه از دوستام اومد توی خصوصی گفت فلانی جریان دختره رو دیدی برای داداشش دنبال دختره. گفتم اره  ...گفتش اومده توی خصوصی به من می گه داداشش شبیه این آمریکایی هاست....منم یکی از دوستامو معرفی کردمو عکسشو بهش دادم. گفتش نه اصلا این دختره خوب نیست و بعدم بازم خواسته دخترایی که فک می کنه خوبن رو توی گروه اد کنه تا ایشون انتخاب کنند!....و به این دوست منم خیلی برخورد...خلاصه گفتم بذار برم یه حالی از این بگیرم :

رفتم نوشتم: فلانی یکی از دوستام هست کار مدلینگ انجام می ده خوشگل و قد بلند هم هست. عکس برادرت رو نشون دادم اصلا خوشش نیومد.

حالا اومد سریع جواب داد..وااااااااااه خیلی هم دلش بخواد بچه ی کجاست مگه؟ (منم همچنان در حال اسکل کردنش) بچه ی نیاورانه ..!!! جواب داد خب ادش کن توی گروه شاید خوشش اومد...و کلی زر مفت دیگه

بچه ها یعنی من به عمر ادمایی با این اعتماد به نفس ندیده بودم. حالا که دیدیم از رو نرفت یه تصمیم دیگه گرفتیم. گفتیم یه دونه خانم فاحشه ی که خیلی هم زیبا باشه رو بهشون معرفی کنیم ....تا انشاللله به اون چیزی که مد نظرشون هستش برسند.

من اصلا نمی فهمم این چه طرز فکریه. این همه اعتماد به نفس از کجا میاد. مثلا خوشگل و قد بلند باشه زندگی قشنگ می شه؟؟؟؟ باور کنین من اصلا تعجب ننمی کنم چرا طلاق اینقدر توی جامعه زیاد شده....حقشون این اقاهایی که گیر دخترایی می افتن که تلکه اشون می کنند و مهرشونو می ذارن اجرا و با ازدواج کاسبی راه انداختن. راست گفتن از قدیم که هر چی بکاری همونو درو می کنی.

- حالا خواهشم اینکه اگه احیانا همچین خانومی سراغ داشتید که بور و قد بلند و فاحشه باشه..لطفا بهم بگید. این دو نفر رو به هم برسونیم ! :)

نظرات 5 + ارسال نظر
ن... چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 22:24

سلام،
حق میدم لجتون بگیره اما بنظرم بذارید خدا بجای شما تنبیهش کنه اگه مستحقشه! بهتر از شماحقشو میذاره کف دستش!

واقعا ....
سلاام
هرچند دیگه ازش خبری نشد..
ولی با حرفت موافقم..هرچند می دونم نباید بشینم منتظر شم خدا تنبهش کنه...ولی واقعا بشنوم دلم خنک می شه

Khorshid جمعه 16 مرداد 1394 ساعت 18:29

دختره قیافه خودش چجوریه ؟

خیلی معمولی !! زشت نیست ولی آنچنانی هم نیست..
واسه همین همه ناراحت شدن از دستش چون خودش تحفه ای نیست که این اداها رو درمیاره

مهندس پنج‌شنبه 15 مرداد 1394 ساعت 10:42

:
استغفرالله خواهر!!!!!!!

:))))
باور کن آدمو مجبور می کنند !

سهیلا چهارشنبه 14 مرداد 1394 ساعت 17:40 http://nanehadi.blogsky.com

باور من بچه ی بی آزاری ام..تقصیر خودش شد !!! :)))

معرفی کتاب چهارشنبه 14 مرداد 1394 ساعت 17:20 http://ostorlabasrar.blogsky.com/

سلام علیکم

جای بس تاسف دارد .


نگاه استادی با صفا به ازدواج اینگونه است :
(طولانی است ولی ارزش خواندن و فکر کردن را دارد خوشحال میشوم نظرتان را بدانم)


ارزش ازدواج :
رفتار و عمل آدمی را می شود با آثار آن ارزیابی کرد، و می شود با انگیزه و نیّت و هدف و جهت آن به ارزش رسید.از آن جا که کار های انسانی در بینش و دل آدمی ریشه دارد و در جامعه و هستی اثر می گذارد، می توان به این هر دو عامل ارزیابی توجه نمود.دو عمل مساوی از دو نفر آدم، مثل دو ازدواج، دو انفاق و احسان و حتی دو شهادت ، برابر نیستند. کسی که به خاطر خستگی از دنیا به شهادت روی می آورد با کسی که با فراغت و آزادی و حتی با اشتیاق ها و علاقه ها روی می آورد برابر نیستند.کسی که برای راحت شدن از سماجت فقیر، دِرهمی می بخشد با کسی که می خواهد گذشت و احسان را درس بدهد و بخشش و جوانمردی را بیاموزد یکسان نیستند. به همین خاطر در روایت نبوی آمده: لا عمل الّا بالنّیة و لا نیّة الّا باصابة السنّة.(1) هیچ عملی بدون نیت و بینش نیست و تحقق نمی یابد، همانطور که نیّت جز با سنّت و همراهی سنّت شکل نمی گیرد. در این روایت ارتباط عمل با نیّت و سنّت مطرح می شود و همین باعث می شود که عمل ازدواج با توجه نیّت دو طرف و با توجه به همراهی با سنّت رسول به ارزش برسد.در واقع عمل آدمی مثل اسکناس است و ارزش اسکناس به پشتوانه آن است. دو پرنده، دو انسان طبیعی، با یکدیگر جفت می شوند اما ازدواج و پیوند آن ها که از سطح عادت ها و غریزه ها بالاتر رفته باشند و در حدّ وظیفه آمده باشند، در آسمان ها و در عرش خدا بسته می شود و خدا آن را می پذیرد و بر می دارد.آن ها که به خاطر تمامی نیازها و تمامی ابعاد وجود خویش برای زناشویی، برای انس، برای شناخت کسری ها و ضعف ها و بهره برداری از برخوردها و استقامت در مشکلات ازدواج می کنند، با آن ها که به خاطر عادت و یا به خاطر کسب اعتبار و وجاهت وصلت می کنند و به سراغ بزرگان می روند و کسانی را می خواهند که بر آن ها تکیه کنند و به آن ها افتخار کنند، برابر نیستند.این ها ذلیل همین تعلق ها و اسیر همین ضعف ها می شوند و دنباله می شوند، که نقطه ضعف آدمی را به دنبال خود می کشاند. می گویند شتری خوابیده بود. روباهی می گذشت، به شتر روی آورد و با دم شتر بازی آغاز کرد تا آن که دمش را با دم شتر گره زد.شتر برخاست. دم کوتاه این دو به هم گره خورده بود. روباه معلق مانده بود و به دنبال شتر تاب می خورد. گربه ای این صحنه را دید. از روباه پرسید: چه بر سرت آمده؟ روباه گفت: هیچ! با بزرگان وصلت کرده ایم!راستی که ضعف ها و تعلق ها آدمی را به ذلت می کشاند و وصلت های ذلیل کار جوانمردان نیست. و اگر غفلتی آن را فراهم کرد و وسوسه ای آن را پخت، ادامه نمی یابد و با رنج همراه می شود و با درگیری بریده می شود.مرد زندگی با کسی همراه می شود که به این مرد افتخار کند، نه آن که وثاق و پیوندی را به گردن بگیرد که او را به دنبال بکشاند و در ذلّت بنشاند. کسی که می خواهد در کلاس ازدواج بیاموزد، با کسی که می خواهد از توشه ازدواج نواله بخورد و افتخار جمع کند، برابر نیستند.بیشتر آن چه که بدی و مشکل ازدواج قلمداد می شود، مثل سختی ها و برخوردها و توقع ها و انتظار ها و درگیری ها و گرفتاری ها، در واقع همین بدی ها، خوبی و میوه خوب ازدواج هستند. این آدمی است که باید از حادثه ها، از برخوردها و از درگیری ها بیاموزد و از آن چه که آموخت، راهش را مشخص نماید و بر حماقت و اشتباه خود پافشاری نداشته باشد. آدمی می تواند حتی از بن بست ها بیاموزد که راه کجاست و چگونه باید بازگشت و حلقه زنجیر را باز کرد و بدون سماجت و لج درآوردن، با تفاهم و محبت و مدارا در راه گام برداشت. بیشتر مشکلات ازدواج از همین کلّه شقی ها و لج درآوردن ها آغاز می شود و سپس این زخم های کهنه، عفونی و ملال آور می گردد و به طلاق و جدایی می انجامد.اگر کودکی را می بوسم و او فریاد می زند و فرار می کند، نباید لجاجت کنم و اشکش را در بیاورم. اگر شوخی و مزاحی را با دوستی آغاز می کنم، نباید به ناسزا و دشمنی بکشانم. این زیاده روی ها و حدّ نگه نداشتن ها، باعث درگیری و خستگی و جدایی می شود تا آن جا که حضور تو غنیمت نیست و ملال آور است.این را هم بگویم، به همان اندازه که ازدواج دو نفر ارزش پیدا می کند، به همان اندازه وسوسه و حسادت دوست و دشمن زیاد می شود، که درگیری ها را زیادتر می کند. پس به گونه ای تظاهر نباید کرد که حسادت و دشمنی ها بجنبد و سربردارد، که اگر این حسادت ها به زندگی تو آسیب نزند، باعث از هم پاشیدگی زندگی دیگران می تواند باشد. تو در جمع آن ها به گونه ای سخن بگو که توقع ها کم و تحمّل ها زیاد بشود و از مشکلات زندگی بهره بردارند و با سختی ها هم راحت باشند، چون رنج و راحتی، در ظرفیت قلبی و در پختگی برخوردها است. گاهی آدمی با تمامی راحتی ها در رنج است و غصه می خورد و گاهی با همه رنج ها راحت است و بهره بر می دارد و پاداش می گیرد.....1) اصول کافی، ج 1، ص 70


----------------------


غیر از این دانلود کتاب زیر نیز به شما پیشنهاد میشود . نگاهی به کتاب بیاندازید .
نام کتاب : (حرکت)

http://www.einsad.ir/Main.php?pid=books_ostad_form&id=47&start=11&tedad=10&ftitle=&fid=





-------------------والعاقبه للمتقین ---------



----------------------------------

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد