هارور مو وی

بچه ها تازگیها خوابهای اشفته خیلی می بینم....نمی دونم چه مرگمه !!! بعضی شبا از خواب بیدار می شم و دوباره می خوابم. کار خاصی هم انجام نمی دم هااااااا یا تحت فشار روانی خاصی هم نیستم...

دلم می خواد دو تا از اون خفن ها رو بنویسم ...شاید یکی فهمید من چمه !!! اون شب خواب دیدم..توی بهشت زهرا هستم و وسط یه آرامگاه. این ارامگاه های خانوادگی اونجا رو دیدید؟ از همونا..قبر یه پسره اونجا ذفن شده بود..و من نمی شناختمش..ولی رفته بودم اونجا و داشتم آرامگاههو تمیز می کردم و کف اونجا رو شستم و جارو زدم...بعد کاملا شب بود. درها و پنجره ها باز بود..و یکی از بستگان مرده اومد و یه چیزایی گفت یادم نیس ولی فهمیدم من قرار توی اون آرامگاه زندگی کنم یه مدت... اصلانم نمی ترسیدم شبو اونجا بخوابم ! یه گوشه ی این آرامگاه چندتا گلدون بود..یه گوشه ی دیگه اش یه سکو بود که من وسایلمو گذاشته بودم..کیفمو یادمه...با یه سری از وسایلم....ولی الان از اون شب دارم فکر می کنم اونجا قبر خودم بود.... مال کس دیگه نبود !!
بعد فردا شبش دوباره خواب دیدم...باور کن از ذهنم پریده..اینش یادم مونده که توی این خواب یه زنی که چادر سیاهی داشت و بیشتر چشماش معلوم بود و لب و دهنشم تا یه حدی پوشونده بود...و خیلی هم ترسناک بود...با یه عده ی دیگه بودن و من یادم نیست کجا بودم و یا چی کار می کردم..فقط زنه یادم مونده که خیلی وحشتناک و موجود خیلی بدی بود...منفی بود. ااین از خواب من اومد بیرون و جلوم ظاهر شد یعنی درست از کنارم رد شد یه چپ چپی نگاه کرد و از پنجره هم رفت بیرون !! بچه ها اینکه این موجود از خواب من اومد بیرون رو قشنگ احساس کردم و اینکه جلوم ظاهر شد و واقعی شد هم کاملا واسم ملموسه...خدا می دونه نصف شبی از وحشت چند تا ایت الکرسی خوندم تا خواب برد..یکی بهش بگه اخه یابو من با تو چی کار دارم اومدی به من گیر دادی؟.خلاصه اینکه اگه فهمیدید چم شده بگید ؟!

- یکی الان از من بپرسه تو دقیقا از چه جوری پسری خوشت میاد...دیگه نمی تونم جواب اینو بدم. نمی دونم..دیگه نمی دونم چی می خوام...انگار از مدار خارجم !
-  یه برنامه ای هست..معلوم نیس بشه یا نه..شاید برم توی یکی از ایستگاه های مترو یه هفته صبحانه بفروشم....کار مفرحی باید باشه....امیدوارم بشه.

- همین دیگه برم به کارام برسم

- راستی یه چیز دیگه. امروز سوار تاکسی بودم..راننده یه پسر جوونی بود. موبایلش زنگ خورد ....هی پسره گفت پشت فرمونم زنگ می زنم هر وفت بیکار شدم نه اینکه تو هر یه ربع یه بار زنگ بزنی...بعد دختره گیر داد بود..پسره گفت عزیزم حواسم پرت می شه..زنگ می زنم...بعد دختره توی این مایه ها گفت که تو مثلا همیشه همینو می گی...سر  اینکه چرا پسره به این زنگ نمی زنه یا وقت نداره نزدیک بود دعوا کنن و بعد پسره قطع کرد و یه اه گفت و گوشی رو گذاشت کنار..

چقدر ما دخترا ضایع ان..خب وقتی می گه زنگ می زنم ..زنگ می زنه دیگه..احمق برای چی همش دم به دقیقه اویزون می شی اخه؟!  ابروی هر چی دحتره می برید...دختر که نباید اینقدر سیریش باشه.. هر وقت مسج می دیدید یا زنگ می زنین... اگه جواب نداد یا گفت زنگ می زنم یا اس می دم..شما اینقدر مسج نمی دید یا زنگ نمی زنید تا طرف خودش بهتون زنگ بزنه...ولو اینکه 24 ساعت بشه...اگه 48 گذشت از طرفتون خبری نشد... بازم زنگ نزنید!!! فقط یه اس ام اس بدید بپرسید ایا وسش اتفاقی افتاده یا نه !!! :))))

نظرات 3 + ارسال نظر
khorshid سه‌شنبه 6 مرداد 1394 ساعت 11:25 http://http://gal-sol.blogfa.com

تعبیر خوابتو بگم؟؟
اقا خیلی اسونه !دوست پسر نداشتت قراره بمیره
برا شادی روحش صلوات والفاتحه

تعبیر خوابت کشته منو :))))

سهیلا جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 19:44 http://nanehadi.blogsky.com/

اون آیت الکرسی که خوندی قبل از خواب بخون عزیزکم. من فقط همین قد بلدم.

اره عزیزم همینم خوبه ... مرسی یادم انداختی :)

ابوالفضل جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 00:10

بنا به تعبیرای فرویدی گور همون آلت تناسلی زنونس و خاک هم نزدیکی بگرد قبرستون هم احتمالن مسیر انحرافیه و کیف یه نشونس شاید مسلن از فروشگاهی جایی چیزی پس دنبال همچین پسری هستی

خودت الان فهمیدی چی شد؟؟؟؟؟؟ :) این سبک خوابا معمولا نشون دهنده ی نوعی فشار روانیه...چیزایی که ازامون می ده به این شکل خودشو نشون می ده..وگرنه بعید می دونم تعبیر خاصی داشته باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد