کم کم به خانه ی جدید عادت می کنیم ! :)

خب ما در تعطیلات تابستانی هستیم. حالا خوشایندی است. البته اسمش تعطیلاته ...در واقع چیزی به نام تعطیلی یا استراحت مطلق در اون وجود نداره. اصلا ذات بشر همینه...حتی اگه لحظه ی مردنش هم که باشه بازم کلی کار واسه انجام دادن داره..کلی کار که هنوز نرسیده انجام بده ...

اما واسه ی ادمی مثل من تعطیلی یا بیکاری مطلق واقعا کشنده است..باید حتما کاری واسه انجام دادن داشته باشم ..باید حتما توی سرم این باشه که فردا یه چیزی هست که انجام بدم....ولی اگه بیکار باشم... احساس بدی پیدا می کنم...مخصوصا باید اون کار بلند مدت باشه....یعنی حداقل چند سال درگیرم کنه... :)

- یه چیزی که اصلا دوست ندارم..ادمهایی هستن که در گذشته سیر می کنن...مثلا ازش بپرس کارتون می بینی ؟! می گه بابام نمی ذاشت ما تلویزیون نگاه کنیم ..من هرگز نتونستم کارتون بل و سپاستین رو ببینم!! بعد یکی نیس بهش بگه چه ربطی داره؟ خب الان برو ببین..بعد جواب می ده...نهههههههه من الان حوصله و شور و شوقشو ندارم. اینجور ادما ازارم می دن..اصلا ادمایی که ایه یاس می خوننو دوست ندارم. عصبیم می کنن.... دلم می خواد با چک و لقد بی افتم به جوونشون اینقدر بزنمشون که تکون نتونن بخورن..والااااااااااااااااااا....

- اهان راستی اون وبلاگمو حذف کردم..راستش درستش اینکه سالی یه یار وبلاگتو حذف کنی به دلیل اینکه وقتی از تجارب و اتفاقات نا خوشایندت می نویسی..تبدیل به بازی می شن...که ازارت می دن....حالا اینکه دوبار برگردم بلاگفا رو نمی دونم..ولی کلا تصمیم گرفتم فقط به یه تعداد خیلی محدودی ادرس بدم...... حوصله ادمای ناشناسو ندارم......

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد