اصن نمی دونم این بلاگ اسکای چه خاصیتی داره که ادم نوشتنش نمیاد .......
نمی دونم هااا.. هیچی به ذهنم نمیاد بنویسم. هر روز هم با کلی واقعه مواجهم... نوشته بود: هر روز با اتفاقات شگفت آوری مواجهی !!
بعد من با خودم گفتم..برو بابا.....کدوم اتفاق !!! و الان چند هفته از این موضوع می گذره و جریان اتفاقات شگفت آور همچنان ادامه داره. نمی دوم اصن کجای دلم اینا روبذارم. و از اون بدتر روند اتفاقات از من خیلی سریع تره و من اصلا به گرد پاشونم نمی رسم. حتی هضم نمی شه.
هفته ی اینده واسم خیلی سرنوشت ساز شده. باید طرح جدیدی برای زندگیم بریزم. ولی نمی دونم کدوم وری. نمی دونم.
بسیار شرایط پیجیده ای شده.....باید تصمیم بگیرم از روز دوشنبه برنامه ام چی باید باشه و این سختتر از اونیه که فکرشو می کردم.
می گم خدایا بهتر نیست ماه رمضونی یه نگاهی به من بکنی؟ بد نیست منو از بلاتکلیفی در یه سر از اوضاع زندگیم خارج کنی. به نظر من دیگه وقتشه. اینجور فکر نمی کنی؟ حتما باید بیام اینجا به روی مبارکت بیارم!؟ حتما باید دهن باز کنم حرف بزنم؟ چرا واقعا ؟!
Send me a Sign
A Hint
Any thing
انشاله بهترین تصمیم رو میگیری